کیش و مات
ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت
خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت
من که گفتم این بهار افسردنیست
من که گفتم این پرستو رفتنیست
آه عجب کاری به دستم داد دل
هم شکست و هم شکستم داد دل
ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت
خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت
من که گفتم این بهار افسردنیست
من که گفتم این پرستو رفتنیست
آه عجب کاری به دستم داد دل
هم شکست و هم شکستم داد دل
عاشق را که بر عکس کنی می شود “ قشاع ”
دهخدا را می شناسی ؟
لغت نامه اش را که باز کردم نوشته بود :
قشاع : دردی که ادم را از درمان مایوس میکند .
ساکنان نُه فلک حیران ز کار زینب است
در سما فوج ملائک با شعار زینب است
ای سلیمان از چه مینازی به جاه و حشمتت
صد هزاران چون سلیمان ریزه خوار زینب است
این جمعه هم از دیدن رویت خبری نیست
دیگر نفسم هم، نفس معتبری نیست
رد میشود این جمعه و تا لحظه آخر
از آمدن سبز تو اما اثری نیست
ای شاه کلید همه قفل قفسها
مرغان قفس را تو نباشی بال و پری نیست .
ح.ا
دلی بستم به اون عهدی که بستی
تو آخر هر دو را با هم شکستی